جدول جو
جدول جو

معنی تسریب

تسریب
(اِ عِ)
گله گله گردانیدن اسب و اشتر. (تاج المصادر بیهقی). گله گردانیدن اسب و اشتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گله گله فرستادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، عطا کردن چیزها را یکی بعد دیگری. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، از این سو و زان سو کندن چاه و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آب در مشک نو کردن تا طعم آن خوش گردد. (تاج المصادر بیهقی). آب در مشک نو ریختن تا درزها استوار گردند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). آب در قربه ریختن. (از المنجد) : و یسرب من یتبعه لکی یجهل مربعه ، ای یرده فی سربه ای طریقه. (اقرب الموارد) ، در مال کسی تصرف کردن چنانکه خواهی. (تاج المصادر بیهقی) ، روان کردن آب. (از متن اللغه) (از المنجد) ، دراصطلاح عامه، بازگشتن مرد به خانه اش. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا