جدول جو
جدول جو

معنی تژه

تژه(تَ ژَ / ژِ)
غنچۀ گل باشد. (فرهنگ جهانگیری). غنچۀ درخت و غنچۀ گل باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). بمعنی غنچۀ گل خصوصاً و غنچۀ هر درخت عموماً. (انجمن آرا) (آنندراج). غنچۀ گل چنانکه در فرهنگ گفته. (فرهنگ رشیدی). غنچۀ درخت. (شرفنامۀ منیری) ، دندانۀ کلید را نیز گویند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). دندان کلیددان . (شرفنامۀ منیری). تزه:
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه.
لبیبی.
و رجوع به تز و تزه و تژده در همین لغت نامه شود، و چوب بزرگی را هم گفته اند که اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (برهان). چوب بزرگی که آن را تیر گویند و اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (انجمن آرا) (آنندراج). چوب بزرگ و حمالی که از اطراف چوبها سقف خانه را بر آن نهند. (ناظم الاطباء). و فی السامی الجایزه، تژه یعنی شاه تیر. (فرهنگ رشیدی) ، و خسهای سر تیزی که بر سر دانه های گندم و جوی که در خوشه است می باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). خسهای سر تیز برنج و جو و گندم که در خوشه باشد، حشفه و سرنره، چوبی که بدان دوغ را می شورانند جهت گرفتن مسکه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا