معنی تزبید - لغت نامه دهخدا
معنی تزبید
- تزبید(اِ دِ)
- واچیدن پنبه. (تاج المصادر بیهقی). پنبه زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واچیدن و از هم جدا کردن پنبه تا پاک شود و برای رشتن آماده گردد. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، فاکو شدن دهن. (تاج المصادر بیهقی). کفک برآوردن کنج دهن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تزبد، کف برآوردن دو گوشۀ لب از خشم. (از متن اللغه) ، کف فراگرفتن شیر. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا