بیهوش شدن یقال رنح (مجهولاً) اذا غشی علیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، ناو ناوان رفتن از سستی استخوان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عارض شدن سستی در استخوانها و ناتوانی در جسم هنگام گریختن یا فزع و بسا که این حالت بسبب اندوه بود. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سستی و مست کردن شراب و مانند آن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناتوان ساختن و زایل کردن قوت کسی را. (اقرب الموارد) ، مایل ساختن باد شاخه را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)