جدول جو
جدول جو

معنی ترج

ترج
(تَ)
بیشه ای است شیرناک در یمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مأسده. (از اقرب الموارد). یقال فی المثل: هو اجراء من الماشی بترج. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام کوهی است در حجاز، شیران بسیار دارد. ابوأسامۀ هولی گوید:
الا یا بؤس للدهر الشعوب
لقد اعیا علی الصنع الطبیب
یحط الصخر من ارکان ترج
و ینشعب المحب من الحبیب.
بعضی گفته اند: ترج و ’بیشه’ دو قریۀ متقابل در وادیی میان مکه و مدینه اند. اوس بن مدرک گوید:
یحدث من لاقیت انک قاتلی
قراقر اعلی بطن امک اعلم
تباله و العرضان ترج و بیشه
و قومی ّ تیم اللات و الاسم خثعم.
و گفته اند: ترج وادیی است در کنار ’تباله’ بر طریق یمن. (از معجم البلدان) : خشخاش بغداد که اجراء من الماشی به ترج بودند از شوق دانۀ ارزن طالب ’ارزنهالروم’ و از کمال توحش متوحش و متجاشی گشتند... (درۀ نادره چ شهیدی ص 310)
لغت نامه دهخدا