معنی تراوش کردن تراوش کردن (دَ) چکیدن. تراویدن: نیست در دست سبوی من عنان اختیار راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار. صائب (از بهار عجم) (از آنندراج). از خرامت بس که کیفیت تراوش می کند نقش با رطل گران می گردد از رفتار تو. صائب (ایضاً) لغت نامه دهخدا