جدول جو
جدول جو

معنی تراز

تراز(تَ)
مخفف ترازنده. زیبا و نیکو کننده. زینت و جمال دهنده. سازنده و کارساز:
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.
فرخی.
- درع تراز، سازندۀ درع و جوشن:
ز چین زلف مه نیکوان چین و تراز
همیشه سلسله ساز است باد ودرع تراز.
قطران (از انجمن آرا).
- سپاه تراز، سپاهسالار. نگهدارنده و سازمان دهنده سپاه. فرمانده سپاه و لشکر:
ندیده هیچ حصاری چو تو حصارگشای
ندیده هیچ سپاهی چو تو سپاه تراز.
قطران.
- نقش تراز، سازندۀ نقش و نگار. نقاش:
چو آهوان ختن آن چراست مشک فشان
چو بت گران تراز این چراست نقش تراز؟
قطران (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا