جدول جو
جدول جو

معنی تدسیم

تدسیم(اِ تِ)
چرب کردن. (زوزنی). چرب دادن. (مجمل اللغه). بروغن تر کردن، تر گردانیدن باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سیاه کردن کومان زنخ بچه را تا چشم زخم به وی نرسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه کردن. (اقرب الموارد) (المنجد) : دسموا نونه الصبی. (اقرب الموارد) ، چرب شدن. (مجمل اللغه). چربش دادن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا