جدول جو
جدول جو

معنی تخلیط کردن

تخلیط کردن
(دَ)
افساد. فتنه کردن. دوبهم زنی. مضرّبی. تضریب کردن: هرچند اگر تخلیطی کند پنهان نماند. (مجالس سعدی). چون بر مضمون وقوف یافت بدانست که غلام تخلیطی کرده. (مجالس سعدی). رجوع به تخلیط شود
لغت نامه دهخدا