خالی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). خالی شدن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خالی شدن و فارغ شدن. (آنندراج) ، به خلوت نشستن به تنهایی. (المنجد) ، تفرغ برای چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، گذاشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترک کردن چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح صوفیه) اختیارالخلوه و الاعراض عن کل ما یشغل عن الحق. (تعریفات جرجانی) ، برای خویشتن خلیه گرفتن. (المنجد)