جدول جو
جدول جو

معنی تحمیم

تحمیم
(اِ)
تحمیم ماء، گرم کردن آب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، سیاه کردن روی کسی به انگشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سیاه کردن روی کسی به زغال. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، برآوردن زمین نباتهای سبز مایل بسیاهی، تحمیم فرخ، پر برآوردن جوجه، متعه دادن زن مطلقه را، تحمیم غلام، برآمدن ریش او، برآمدن موی سر بعد از ستردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا