معنی تحفل - لغت نامه دهخدا
معنی تحفل
- تحفل
(اُ) - زدوده شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، زینت گرفتن و آراسته شدن. (منتهی الارب). آراسته شدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحفل آب و لبن، گرد آمدن آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تحفل آب، تجمع آن. (قطر المحیط). تحفل شیر، جمع شدن آن. (اقرب الموارد) ، تحفل مجلس، پر گردیدن آن از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا