معنی تجلل تجلل (اِ) برستور نشستن. (زوزنی). برآمدن بر چیزی، گرفتن معظم چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) ، پوشیدن لباس را. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا