جدول جو
جدول جو

معنی تجسس کردن

تجسس کردن
(زَ مَ)
بازجستن. تفتیش کردن. پژوهش کردن. کاویدن. تفحص کردن: و کس ندانست که آن تیر از کجاآمد، هر چند تجسس کردند پدید نیامد. (نوروزنامه).
تجسس کرد شاپور آن زمین را
بدست آورد فرهاد گزین را.
نظامی.
سلطان جاسوسان برگماشت و از مواضع و مجامع ایشان تجسس کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 398)
لغت نامه دهخدا