برهنه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (فرهنگ نظام). برهنه گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برهنه شدن و برهنگی. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، کوشش کردن در کارها. (تاج المصادر بیهقی). کوشش کردن در کار و از هر چیز فارغ شدن و بدانکار پرداختن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تجرد للعباده اذا انقطع لها. (اقرب الموارد) ، مجازاً بمعنی ترک دنیا و قطع علائق. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنها بودن و گوشه نشین شدن و زن نگرفتن. (فرهنگ نظام) : خاقانیا ز جیب تجرد برآر سر وز روزگار دامن همت فرونشان. خاقانی. ، فرونشستن جوش عصیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) ، برآمدن خوشه از غلاف. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، همچون حاجیان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) : منه حدیث عمر: تجردوا بالحج و ان لم تحرموا، ای تشبهوا بالحاج و ان لم تکونوا حجاجاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حج افراد بجا آوردن. یقال: فلان تجرد بالحج اذا افرده و لم یقرن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فلسفه) غیرمادی بودن وجود مثل وجود خدا و عقول. (فرهنگ نظام). در لغت تهی بودن و نزد حکما عبارت است از بودن شی ٔ بحیثیتی که نه ماده و نه مقارن ماده باشد مانند مقارنۀ صور و اعراض. کذا فی شرح التجرید. (کشاف اصطلاحات الفنون). - تجردگزین، برگزینندۀ تنهائی و گوشه نشینی و تارک علایق دنیوی. (ناظم الاطباء). - حالت تجرد، حالت تنهائی و گوشه نشینی. (ناظم الاطباء). - عالم تجرد، عالم انقطاع از ما سوی اﷲ. (ناظم الاطباء)