جدول جو
جدول جو

معنی تثریب

تثریب
(اِ)
سرزنش و نکوهیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). سرزنش کردن. (ترجمان عادل بن علی) (مجمل اللغه) (صراح اللغه) (فرهنگ نظام). نکوهیدن. (مجمل اللغه). سخت نکوهیدن. (صراح اللغه). سرزنش و ملامت کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). سرزنش کردن و سخت نکوهیدن کسی را بر گناه. (ازقطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : لاتثریب علیکم الیوم. (قرآن 12 / 92). حقوقی که مرا و پدرم را در خدمت تخت سلطنت ثابتست بتضریب اولیاء و بتثریب اعداء ضایع نباید کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 201) ، درنوشتن و طی کردن. (منتهی الارب) ، درنوردیدن جامه را. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) ، تقبیح کردن کار کسی را. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) ، افساد کردن کسی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا