معنی تبسم زدن تبسم زدن (طَ) تبسم کردن، لبخند زدن: عشق چون مهر تبسم زندم بر لب زخم غمزه انگشتر الماس نگین افشاند. طالب آملی (از بهار عجم) (از آنندراج). رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود لغت نامه دهخدا