معنی تبسل
- تبسل (اِ)
- ترشروی شدن از غضب. (از اقرب الموارد). ترشروی گردیدن از خشم یا از شجاعت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناخوش داشتن دیدار کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کراهت داشتن کسی را. (از قطر المحیط) ، ترک کردن ملاقات کسی. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
