معنی تب کردن تب کردن (مَءْ تَ) گرفتار تب شدن: مریضی که در عشق تب میکند علاجش دو عناب لب میکند. رفیقای نائینی (از آنندراج). رجوع به تب و دیگر ترکیب های آن شود لغت نامه دهخدا