ربع. تب که یک روز گیرد و دو روز گذارد. (منتهی الارب). تب چهارم. حمی الرابع: و بترین تبها که با این تب (سل) آمیخته گردد تب خمس است، پس ربع، پس شطرالغب، پس نایبه. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). تا بیدرنگ مشکل و صعب است بر طبیب بردن ز مرد پیر تب ربع در شتا اندیشۀ تو باد طبیبی که بیدرنگ درد نیاز پیر و جوان را کند دوا. امیر معزی (از آنندراج). ربع زمین بسان تب ربع برده پیر از لرزه و هزاهز در اضطراب شد. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 156). رجوع به تب و تب چهارم شود