معنی تب آمدن تب آمدن رسیدن تب. تب آمدن کسی را، گرفتار تب شدن. تب کردن: همسایه شنید آه من گفت خاقانی را مگر تب آمد. خاقانی. یکی را تب آمد ز صاحبدلان کسی گفت شکر بخواه از فلان. (بوستان) لغت نامه دهخدا