جدول جو
جدول جو

معنی تب آمدن

تب آمدن
رسیدن تب. تب آمدن کسی را، گرفتار تب شدن. تب کردن:
همسایه شنید آه من گفت
خاقانی را مگر تب آمد.
خاقانی.
یکی را تب آمد ز صاحبدلان
کسی گفت شکر بخواه از فلان.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا