جدول جو
جدول جو

معنی تاز کردن

تاز کردن
(مُ زَ / زِ لَ)
تاختن. حمله کردن. تعرض کردن:
اگر من بر تو لختی ناز کردم
و یا بر تو زمانی تاز کردم.
(ویس ورامین).
بر او دست خود را سبک تاز کرد
وز انگشتش انگشتری باز کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا