دوره های ’یوم السبت’ (استراحت و تعطیل روز هفتم) و ’یوبیل’ (جشنی که در مذهب یهود در هر پنجاه سال یک بار برای پرداخت قروض و میراث و آزادی غلامان برپا میشد) به یهودیان اجازه داد که از برقرار ساختن مبداء تاریخ صرف نظر کنند، آنها گاهی خروج خود را از مصر مبداء تاریخ قرار میدادند و گاهی اسارت خود در بابل را (597 قبل از میلاد) حساب میکردند و گاهی بنای دومین معبدشان را (508 قبل از میلاد) و گاهی از هنگام آزادی خود بوسیلۀ ’ماکابه’ (143 قبل از میلاد) مبداء قرار میدادند ولی پس از قرن یازدهم مبداء تاریخ خود را آغاز آفرینش عالم قرار دادند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ یهود است و سالهای آن شمسی حقیقی و ماههایش قمری است و نام ماههای آن عبارتند از: تسری، مرخشوان، کسلیو، طیبث، شفط، آذر، نیسن، ایرسیون، تموز، آب، ایلول و موجب وضع آن اینست که چون موسی قوم خود رااز فرعون نجات داد و فرعون و قوم او غرق شدند مردم را بدین روز بشارت داد و آن را گرامی شمرد و عید گرفت و آن در شب پنجشنبۀ 15 ماه نیسن بود که در آن وقت ماه با غروب آفتاب طالع شده بود و ماه در برج میزان و آفتاب در برج حمل قرار داشت، در این هنگام خوشۀ گندم رسیده و نزدیک درو بود و در مصر این امر مقارن اوائل حمل است، آنها ناگزیر بودند که سال شمسی را باماههای قمری بکار برند و در بعضی از سالها ماه زائدی را کبیسه گیرند تا زمان عبادات آنان تغییر نکند و سال کبیسه را عبور و غیرکبیسه را بسیطه می نامیدند و در نوزده سال هفت ماه قمری را کبیسه می گرفتند به ترتیب بهزیجوج کبائس. لیکن عرب ماه زائد را بر تمام سال می افزودند و یهود همیشه ماه ششم را که آذر است برای این منظور بکار برند و درنتیجه در سال دو آذر پدید آید یکی آذر کبس که آنرا زاید شمرند و پس از آن آذر اصل که آنرا از ماههای اصلی سال بحساب آورند و پس ازآن نیسن است و ابتدای سال آنها بین اواخر ’آب’ و ’ایلول’ سال رومی متغیر است و اما بعضی از یهودان مانند مسلمانان ماهها را از رؤیت هلال گیرند، بی آنکه به تفاوتی که در اقالیم روی میدهد توجه کنند و در زمان موسی علیه السلام نیز چنین بود ولی بیشتر ایشان به ترتیب اهل حساب بعضی از ماهها را 30روزه و بعضی را 29 روز گیرند تا ابتدای ماهها در تمام دنیا تغییر نکند. بنابراین ماهها قمری و بسیطه است ولی ایشان هر یک ازبسیطه و کبیسه را ناقصه و معتدله و کامله قرار میدهند و بسیطۀ ناقصه شنجه (358) روز، بسیطۀ معتدله شند (354) ، بسیطۀ کامله شنه (355) ، کبیسۀ ناقصه شفح (388) ، کبیسۀ معتدله سفه (385) ، کبیسۀ کامله شفه (385) روز است، پس روزهای هر یک از ماههای ’تسری’ و ’شفط’ و ’نیسن’ و ’سیون’ و ’اوب’ سی روز و آذر کبیسه یی هم سی روزی است و ماههای ’طیبث’ و ’آذر’ اصلی و ’ایرو’ و ’تموز’ و ’ایلول’ کلاً بیست ونه روزی است و ماه ’مرخشوان’ در سنۀ معتدله 27روزی است و ’کسلیو’ هم درهمین سنه سی روزی است و روزهای آن در سنۀ زایده سی روزی و در سنۀ ناقصه 29روزی است. درنتیجه ماهها را در سنۀ بسیطه تا آخر مرتب کرده اند و در سنۀ کبیسه مانند ماههای عربی به ماه زاید مرتب کرده اند یعنی در سنۀ بسیطه ماه اول را 30روزی و دومی را 29روزی بهمین ترتیب تا آخر سال بسیطه ولی در سال کبیسه فقط ترتیب دو ماه پنجم و ششم کبیسه ئی تغییر می یابد زیرا هر یک از آن دو سی روزی است و در سنۀ ناقصه از بسیط و کبیسه ماههای دوم و سوم 29روزی است و در کامله هر یک از آن دو سی روزی است و چنین قرار دهند که اول ایام سال یکی از روزهای شنبه و دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه باشد ولاغیر، و همچنین پانزدهم نیسن باشد که در نزد ایشان فقط یکشنبه یا سه شنبه یا پنجشنبه یا شنبه باشد ودر این هنگام آفتاب در برج حمل و قمر در برج میزان است و آن یا روز استقبال یا روز قبل و یا بعد از آنست و گاهی هم بندرت بسبب کبس به اوائل ثور و عقرب کشیده میشود و مبداء تاریخ آن ها از پیدایش حضرت آدم است و گمان برند که بین هبوط آدم و زمان حضرت موسی یعنی زمان خروج بنی اسرائیل از مصر که زمان غرق فرعون است 2448 سال است و بین موسی و اسکندر 1000 سال دیگر. (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 67- 68). بیرونی در التفهیم آرد: ماههای جهودان هیچ از اندازۀ خویش نگردند، سال ایشان دو گونه است، یکی بسیطا بعبری ای بسیطه و دیگر عبورا ای کبیسه. و هر یکی از این هر دو گونه سه قسم شود، نخستین ’حسارین’ ای ناقصه و کم و این آنست که اندرو هر یکی از ماه ’مرحشون’ و ’کسلیو’ کم باشد بیست ونه روز. و دوم ’شلامیم’ ای تمام. وگر او را زایدنام کردندی خوبتر بودی. و این آنست که اندرو هر یکی از این دو ماه که گفتیم تمام باشد سی روز. و سوم ’کسدران’ ای معتدله بر حال خویش. و این آنست که این دوماه اندرو بر آن اندازه بود که در جدول نهادیم، مرحشون کم و کسلیو تمام. و این شرطها از آن لازم همی شودکه روا ندارند سر سال را که بروز یکشنبه یا چهارشنبه یا آدینه آید و هیچ ماه دیگر تا از نهاد خویش نگردد. (التفهیم چ جلال همایی ص 232). رجوع به تاریخ قمری شود