حساب زمانی که سال آن دوازده ماه سی روزی و پنج روز اندرگاه داشته باشد. تقی زاده در کتاب گاه شماری برای این تاریخ نام ’گاه شماری اوستایی جدید’ را انتخاب کرده و آرد:... بهترین اصطلاح برای این حساب زمان که سال 365 روز با 12 ماه سی روزه و پنج روز اندرگاه داشته ’گاه شماری اوستایی جدید’ است.... در دوره ای که این گاه شماری رسماً جاری بود دونوع سال ثابت و سیار یا به اصطلاحی که معمول داشتیم سال بهیزکی و سال ناقصه پهلوبپهلو جریان داشته است... (گاه شماری ص 40).... سال ایرانی در عهد بالنسبه قدیم یعنی حتی پیش از دورۀ ساسانیان هم 365روزه بوده است و این فقره از شهادت... کورتیوس مورخ یونانی از قرن اول مسیحی بطور وضوح بدست می آید. بدیهی است که این سال همان سال ناقصه است که ما به اسم سال اوستایی جدید نامیدیم و چون 365 روز تمام بدون کسر اضافی حساب می شد در هر چهار سال تقریباً بیک روز از سال شمسی حقیقی کمتر می آمد. (گاه شماری ص 52). محتمل است که پس از افتادن مصر بدست ایرانیها در عهد کمبوجیه و آشناشدن آنان با اصول تمدن عالی و بسیار قدیم مصر و مخصوصاً پس از اصلاحات داریوش در ایران... گاه شماری ساده و منظم مصری که نزدیک بسال شمسی حقیقی بود و در بادی نظر محتاج به کبیسه نمی آمد نظر ایرانیان را که در بسیاری از امور مدنی مشغول اصلاحات... بودند جلب کرده و آن را بر سالی که در آن هر دو سه سال ماهها از موقع اصلی خودشان یک ماه جلوتر می افتاد (یا سالی که هرشش سال یک ماه کبیسه داشت) ترجیح دادند و مخصوصاً سرراست بودن حساب و 30روزه بودن همه ماهها و عدم حاجت بحساب افزودن و کاستن و مطلوب بودن آن برای عامه وهم برای امور مذهبی و حساب ایام مخصوص برای آئینهای آن پسندیده و آن را اقتباس و در ممالک ایران مجری داشتند... این گاه شماری جز در موقع آغاز سال در تمام کیفیات و جزئیات سوادی از تقویم مصری است: ماهها سی روز، بودن خمسۀ مسترقه در آخر سال، اسم داشتن روزهای ماه، انتساب هر روز بیک فرشتۀ موکل و موسوم شدن به اسم او، جشن گرفتن روزهایی که اسم ماه و روز تصادف و تطابق میکند، نامیده شدن روز 19 ماه اول به اسم خود همان ماه (عید توت و عید فروردگان در 19 فروردین) ، داشتن کبیسۀ خصوصی در محافل روحانی و دولتی و سال ثابتی در بین خود آنها و همچنین دورۀ 1460سالۀ شعرایی نظیر دورۀ 1440سالۀ ایرانی برای عودت سال سیار بموقع اصلی خود عیناً در هر دو گاه شماری یکی است... (گاه شماری صص 115-117).... در این گاه شماری که ما آنرا ’گاه شماری اوستایی جدید’ نامیدیم ایام ماه با عدد شمرده نمیشد بلکه هر یک اسمی داشته و با اسامی معین میشد... ولی در سال اوستایی جدید روزها جز به اسم و آنهم اسم مذهبی شمرده نمیشدند... (گاه شماری حاشیۀ 247 ص 116). این گاه شماری علاوه بر ترتیب سال و ماه شماری که از مصر اقتباس شده دارای خصایص و رنگ نمایان مذهبی مزدیسنی است و مخصوصاً ماهها و روزها و اعیاد مربوط به خدا و فرشتگان زردشتی و ایزدها و آئین های دینی اوستایی هستند. روزهای ماه بچهار دستۀ متوالی تقسیم میشود که هر کدام از هفت الی هشت روز است و در اول هر دسته اهورمزد واقع و تکرار شده است. دستۀ اولی از آن به اسم امشاسپندان برحسب ترتیب اصلی آنهاو دستۀ دومی به اسم عناصر بعلاوۀ گاو باستانی و سومی و چهارمی به اسامی قوای اخلاقی و طبیعی نامیده شده اند، ماهها نیز به اسم خالق (دی) و امشاسپندان و میترا و آتش و آب و فروهر و تیشتریا است. فقط نکتۀ جالب نظر آنست که ماه خدا در اول سال قرار ندارد و امشاسپندان بترتیب اصلی و معروف خود پشت سرهم قرار نگرفته و بی ترتیب در ماهها پراکنده اند. (گاه شماری ص 119).... برقراری این گاه شماری مصری بطور رسمی در تمام ممالک ایران ظاهراً در اواخر سلطنت داریوش اول هخامنشی بعمل آمده است ولی جای سؤال است که آیا این گاه شماری را اولین مرتبه داریوش برقرار کرد یا قبل از آن درمیان قوم زردشتی اتخاذ و جاری شده بود و بر اثر انتشار کیش مزدیسنی در ایران آن گاه شماری از طرف دولت شاهنشاهی رسماً پذیرفته و در مملکت مقرر و رایج گردید. توأم و مربوط بودن این سال و ماه با آئین های مذهبی زردشتی مؤید این خیال میشود که این گاه شماری از طرف مؤسس دین یا محافل عالیۀ روحانی برقرار شده باشد خصوصاً که روایات مآخذ زردشتی و اوایل دورۀ اسلامی تأسیس این سال و ماه و کبیسۀ 120ساله یا 116 سال آن را بدین زردشتی و بعضی بخود زردشت نسبت میدهند. ... بیرونی تأسیس کبیسه را با عمل کبیسۀ اولی بخود زردشت اسناد داده و مبداء را از او میداند ولی اگر در واقع تأسیس کبیسه از او بوده چطور ممکن بود که بعضی اقوام زردشتی مانند خوارزمیان و سغدیان و ارمنیها کبیسۀ مزبور رااجرا ننموده و بحکم مؤسس دین خود عمل نکرده باشند. مبداء تاریخ اوستایی جدید - فروض مختلف راجع بمنشاء گاه شماری اوستایی جدید: با وجود این در هر حال این فرض کاملاً دور از عقل و قیاس نبوده و نمی توان بطور قطعی آن را مردود و مستبعد شمرد و بهر تقدیر اقلاً ذکر آن بیفایده نیست. بنابر فرض مزبور باید چنان پنداشت که اسلاف قوم اوستایی ترتیب سال و ماه شماری مصری را... مدتی قبل از عهد هخامنشیان (و شاید هم در عهد خود زردشت یا حتی قبل از او) اخذ کرده و دیماه را با تطبیق به اول توت ماه مصری آغاز سال قرار داده و خمسۀ مسترقه را به آخر ماهی که قبل از دی بوده الحاق کرده باشند و داریوش در موقعی که اول فروردین بسیر قهقرایی مطابق اعتدال ربیعی افتاده بود این گاه شماری را در ایران رسمی ساخته و خمسه را یا یک باره از آخر آذرماه که تا آن وقت آخر سال بوده و به آخر اسفندارمذ که در آن موقع آخر سال قرار داده شد نقل و فروردین ماه را ماه اول سال قرار داده وکبیسه ای برقرار کرد که پس از آن در آخر هر دورۀ 120ساله (یا هر116 سال) مجری و یک ماه بر سال اضافه و خمسه یک ماه عقب تر برده شد (در واقع بنابر این تقدیراین موقع اولین انتقال خمسۀ مسترقه از محل اصلی خود و مبداء اتخاذ فروردین برای اول سال بوده است) و یا آنکه اصلاً ترتیب کبیسه هم قبلاً و از ابتدا دایر بوده و بهمان سیاق که بعدها دیده میشود خمسۀ مسترقه بتدریج و در آخر هر دورۀ 120ساله عقب تر رفته و در موقع رسمی ساختن این سال در ایران و قرار دادن اول سال در اول فروردین در زمان داریوش خمسه به آخر اسفندارمذ رسیده بوده است (یعنی بعد از کبیسۀ سوم بوده). بر فرض صحت این حدس که بواسطۀ قلت ارتباط ایران شرقی (مهد اوستا و قوم اوستایی) با مصر جز با فرض اقتباس بالواسطه خالی از اشکال نیست ممکن است چنین تصور نمود که این کار در حدود سال 875 قبل از میلاد واقع شده که درآن سال هم اول توت ماه مصری در اعتدال ربیعی (30 مارس رومی) بوده و هم تقریباً مطابق اول ماه قمری بوده است و نیز شاید این تاریخ با ایام زندگی خود زردشت نیز مصادف باشد چنانکه بعضی آنرا در قرن نهم مسیحی فرض کرده اند. لکن برای صحت حساب راجع به این فرض و مبداء قرار دادن سنۀ 875 قبل از میلاد لازمست که فرض شود که در موقع اتخاذ رسمی سال اوستایی جدید، اول فروردین به پنج روز قبل از اعتدال ربیعی رسیده بوده و خمسۀ مسترقه تا آن موقع در آخر آذرماه بوده است و اینکه داریوش در آن موقع خمسه را در آخر اسفندارمذ قرار داد بدون آنکه در آن سال خمسۀ آخر آذرماه را حذف کرده باشدبلکه یک خمسۀ دیگر نیز به آخر اسفندارمذ اضافه و الحاق نموده و از سال آینده در آخر آذرماه دیگر خمسه وجود نداشته است ورنه حساب درست درنمیآمد. این فرض با بعضی قرائن دیگر موافقت میدهد از آنجمله با بودن اول فروردین اساساً در اول تابستان و اجرای کبیسه برای نگاه داشتن آن ماه در آن نقطه که بیرونی ادعا می کند، چه اگر در بدو امر اول دیماه در اعتدال ربیعی بوده باشد اول فروردین تقریباً در آغاز تابستان واقع میشود. ثانیاً با کبیسۀ 116ساله که مآخذ عربی قدیم ذکر می کنند و بودن کبیسۀ اخیر در عهد یزدگرد اول که بیرونی در آثارالباقیه ذکر می کند، چه در این صورت کبیسۀ یازدهم (از مبداء 875 قبل از میلاد) یعنی کبیسه ای که نوبت تکرار آبان ماه و انتقال خمسۀ مسترقه به آخر آن ماه بوده از قرار هر 116 سال یک ماه وقتی که از دی شروع شده باشد در 401 میلادی یعنی سال سوم سلطنت یزدگرداول واقع میشود... (گاه شماری صص 123-124). رجوع به کتاب گاه شماری تقی زاده صص 115-147 شود