جدول جو
جدول جو

معنی تاری کردن

تاری کردن
(مُ وَ لَ)
کدر کردن. تاریک کردن. تار کردن. تیره کردن:
بوی بد مر دیده را تاری کند
بوی یوسف دیده را یاری کند.
مولوی.
رجوع به تاریک کردن شود
لغت نامه دهخدا