ابن محمد بن امین الدین. مؤلف سلافه العصر آرد: دریای بیکران علم است و وادی بی پایان فضل در علم و دانش مقامی بلند یافت و عرفان او بر حقیقت دلیلی روشن است پدرش مفتی حنفیه و قطب شریعت بوده. پسر وی در دامنش تربیت یافت و بهترین زیور کمال را حائز گشت او را ادبی فراوان است. و از اشعار اوست: اذکرت ربعاً من امیمه اقفرا فارسلت دمعاً ذاشعاع احمرا ام شاقک الغادون عنک سجره لما سروا و تیموا ام القری زموا المطی واعنقوافی سیرهم لله دمعی خلفهم یا ماجری ماقطرت للسیر احمال لهم الا و دمعی فی الرکاب تقطرا فکان ظهر البید بطن صحیفه و قطار هم فیه تحاکی الاسطرا و کانها بهوادج قد رفعت سفن و دمع العین یحکی الابحرا رحلوا و ما عاجوا علی مضناهم واها لحظی کیف کنت مؤخرا ان کان جسمی فی الدیار مخلفاً فالقلب معهم حیث قالوا هجرا اظهرت صبری عنهم متجلداً و کتمت وجدی فیهم مستبشرا غدا العذول یقول لی من بعدهم باد هواک صبرت ام لم تصبرا و از اوست: وحق من کوّن الاشیاء تکوینا نارالمحبه فی الاحشاء تکوینا و کلماهب من نجد نسیم صبا ازمه الشوق للاحباب تلوینا و کلما سار رکب لم نسرمعه اجری الدموع دماء من اماقینا هیهات نسلو و مانسلو محبتهم و لو ارونا من الهجران تلوینا ساروا فراح فؤادی سائراً معهم یقفو الرکائب فی اثر المحبینا جسمی بمصر و قلبی بالحجاز یری من صدق حب و ود حکما فینا سقیاً لایامنا ما کان اطیبها بالرقمتین و ما احلی لیالینا. (سلافه العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر صص 412- 413)