جدول جو
جدول جو

معنی تاج الدین علیشاه جیلانی

تاج الدین علیشاه جیلانی
(جُدْ دی)
خواجه تاج الدین، علیشاه جیلانی وزیر سلطان محمد خدا بنده که در سال 711 هجری قمری پس از قتل خواجه سعدالدین وزیر وزارت اولجایتو را یافت. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام اورا گاهی خواجه تاج الدین جیلان تبریزی و گاهی خواجه تاج الدین علیشاه آورده. رجوع به تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 598 و 599 و 602 و 605 و 606 شود. و در نزهه القلوب نام او گاهی خواجه تاج الدین علیشاه جیلانی و گاهی هم خواجه تاج الدین علیشاه تبریزی و خواجه تاج الدین علیشاه وزیر تبریزی آمده است. رجوع به نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 2 ص 76 و 85 و 182 شود. و خواندمیر دردستور الوزراء نام او را خواجه تاج الدین علیشاه جیلانی ضبط کرده است. رجوع به دستور الوزرا ص 317 و 321 و322 شود عباس اقبال در تاریخ مغول نام او را تاج الدین علیشاه جیلان تبریزی آورده: قتل سعدالدین ساوجی در711- خواجه سعدالدین محمد ساوجی... بتدریج مقبولیت خود را در خدمت اولجایتو از دست داد... و امری که روز بروز باعث افول ستارۀ اقبال او می شد طلوع کوکب سعادت مرد زیرک جاه طلبی بوده که در دستگاه ایلخانی راه یافته و آن به آن خاطر اولجایتو را بیشتر بسمت خودجلب می کرد و او که تاج الدین علیشاه تبریزی نام داشت، در اصل دلال جواهر و احجار کریمه بود و فضل و سوادی نداشت ولی مردی قابل و زرنگ و کار آمد بوده و در ضمن معاملات تجارتی خود با غالب اعیان و امرا رفت و آمدو آشنایی پیدا کرد و بهمین وسیله در پیشگاه سلطان نیز خود را شناساند و مورد توجه خدابنده قرار گرفت.
نفوذ یافتن تاج الدین علیشاه در دربار اولیجایتو باعث وحشت خواجه سعدالدین شد و او بهمین نظر در صدد برآمد که به هر وسیله باشد علیشاه را از خدمت اولجایتو دور کند و باین قصد روانۀ بغدادش کرد تا کارخانه های مخصوص نساجی آن شهر را اداره نماید. علیشاه ببغداد رفت و بزودی امور کارخانجات آنجا را بخوبی مرتب نمود و پارچه های نفیس گرانبهایی ساخت که پیش از او هیچکس مانند آنها را درست نکرده بود و چون سلطان باین شهر آمد مقداری هدایا و تحفی که خود در این کارخانه ها فراهم ساخته بود باو تقدیم داشت که اسباب حیرت سلطان شد و از این تاریخ توجه خدابنده به علیشاه زیادتر از سابق شد و دولت او رو بترقی گذاشت چنانکه مصاحب اردو گردید و موقعی که اردو بسلطانیه رسیدعلیشاه در آن شهر بخرج خود ابنیه ای زیبا ساخت و بازاری درست کرد که تا آنوقت نظیر آن در سلطانیه دیده نشده بود و اولجایتو که بعمارت و آبادی این شهر علاقۀمخصوص داشت از این عمل علیشاه بیشتر خرسند گردید و او را زیادتر از پیش مورد نوازش و توجه قرار داد. خواجه سعدالدین از این پیش آمدها سخت دلتنگ بود و نمی توانست ترقی علیشاه را ببیند بهمین جهت به تحقیر او می پرداخت و از برخاستن جلوی او امتناع می کرد، برخلاف او خواجه رشیدالدین، علیشاه را احترام می نمود و در تعظیم او می کوشید و همین قضیه روز بروز کدورت بین دو وزیر را شدت میداد تا آنجا که خواجه سعدالدین در صدد آزار خواجه رشید الدین بر آمد و جمعی از کسان خود رابر آن داشت که بر روی خواجه رشیدالدین بایستند و درمجلس ضیافتی که علیشاه از سلطان و وزراء کرده بود سعدالدین در حال مستی بارشیدالدین بدرشتی و زشتی معامله کرد و خواجه رشید در جواب سکوت کرد و سلطان از این معنی بیشتر بر سعدالدین آشفته شد و رشیدالدین اندکی بعد در صدد کشیدن انتقام بر آمد و زمینه نیز برای این کار حاضر بود چه علاوه بربرگشتن نظر سلطان از خواجه سعدالدین و نفوذ علیشاه، سعدالدین و عمال متعدد او، سالیانه قریب 30000000 درهم از عایدات خزانه را بمصرف شخصی می رساندند و خواجه رشیدالدین از این موضوع اطلاع داشت زیرا که اندکی قبل از آن دو نفر از عمال خواجه سعدالدین در سلطانیه با یکدیگر به نزاع برخاسته و همدیگر را ببرداشت اموال دیوانی متهم کرده بودند. با این که خواجه سعدالدین ایشان را با یکدیگر آشتی داده و از آن دو قول گرفته بود که دیگر از این بابت کلامی بر زبان نیاورند ایشان بخدمت خواجه رشیدالدین رفتند و او را از ما وقع آگاهی دادند و خواجه، خدابنده را موقعی که در بغداد بود برقضیه مطلع ساخت. او لجایتو امر داد که بر محاکمۀ دو وزیر بپردازند و حساب ایشان را بکشند. گناه بر خواجه سعدالدین ثابت شد واو را با جماعتی از همدستان و عمال او در دهم شوال 711 هجری قمری در قریه محول یک فرسخی بغداد بقتل رساندند. بعد از قتل خواجه سعدالدین اولجایتو باشارۀ خواجه رشیدالدین، تاج الدین علیشاه را بمقام وزیر مقتول برگزید... (تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 318 و 320).
... دوستان خواجه رشیدالدین در حضرت سلطان تفبیح احوال خواجه سعدالدین می کردند... سلطان را با او متغیر کردند... در عاشر شوال سنۀ احدی عشر و سبعمائه در محول بغداد بانوابش... شهید کردند اما نور باطل نشد و وزارت بصاحب سعید خواجه تاج الدین جیلان تبریزی دادند بشرط آنکه از تدبیر و رای مخدوم خواجه رشید الحق والدین تجاوز نکند و زمام امور کلی و جزوی در کف کفایت او باشد... در سنۀ خمس وعشر و سبعمائه میان وزیران مخدوم سعید خواجه رشید الحق والدین و خواجه تاج الدین علیشاه نزاع افتاد و اولجایتو سلطان هر دو را در کار وزارت شرکت داد... (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 597، 598، 599). خواندمیر در دستور الوزراء آرد:... چون دست قضا روزنامۀ حیات خواجه سعدالدین را نوشت بحکم اولجایتو سلطان، خواجه علیشاه جیلانی در وزارت باخواجه رشید شریک گشت و در اواخر دولت اولجایتو سلطان، خواجه علیشاه بغایت مقرب شده بعضی مهمات را بی وقوف خواجه رشید فیصل می داد... (دستور الوزراء ص 317)... در سال 715 هجری قمری یعنی یکسال قبل از فوت اولجایتو، ابوسعید برای مخارج لشکریان خود بپول احتیاج پیدا کرد و برای تحصیل آن مکرر در مکرر بخزانه یعنی بخواجه تاج الدین علیشاه و خواجه رشیدالدین مراجعه نمود و این دو وزیر هر یک نسبت بمقام دیگری حسد می بردند و میخواستند مستقل باشند پرداخت پول را بعهدۀ دیگری محول می کردند... اولجایتو بالاخره برای ختم نزاع بین دو وزیر ممالک خود را بدو قسمت تقسیم کرد، عراق عجم و خوزستان و ولایات لر نشین و فارس و کرمان را بعهدۀ رشیدالدین و عراق عرب و دیار بکر و اران و بلاد روم را تحت ادارۀ علیشاه گذاشت ولی علیشاه از سلطان تقاضا کرد که ایشان را در ادارۀ کل ممالک شریک گرداند و امضای هر دوی ایشان در پای احکام و فرمانها باشد. اولجایتو در سال 715 هجری قمری علیشاه و رشیدالدین را در کار وزارت شرکت داد تا باتفاق در تصرف اموال و نشان وزارت دخالت کنند... بعد از رسمیت یافتن این ترتیب رشیدالدین بعلت مرض نقرس تمام زمستان را خانه نشین شد و چهار ماه تمام بدیوان نیامد و در این مدت ابوسعید پی در پی قاصد و پیغام می فرستاد و مطالبۀ پول می کرد و علیشاه در جواب میگفت که خزانه از وجه تهی و اموال دیوانی همه نزد خواجه رشیدالدین است. اولجایتو امیر چوپان را مامور تحقیق حال کرد... معلوم شد که ایشان (مأمورین وصول) اموال دیوانی را حیف و میل کرده و بپرداخت 300 تومان (3000000 دینار طلا) محکومند حکم محکومیت مأمورین موجب وحشت عمال گردید و ایشان به علیشاه ملتجی شدند... علیشاه شبانه بسرای اولجایتو رفت... و بقدری الحاح کرد که اولجایتو حکم داد از تعقیب قضیه صرفنظر کنند... اندکی بعد علیشاه باولجایتو گفت که رشیدالدین تمارض کرده و در خانه نشسته... و از بذل هیچگونه سعی در برانداختن من کوتاهی ندارد... ایلخان اجازه می فرماید من او و فرزندانش را در مقام تقریر و بازپرس حساب بیاورم... اولجایتو رضا داد... چون نتوانست تقصیری برایشان ثابت کند خواجه را متهم کرد که ربع عواید اوقاف و اموال خزانه... را بتصرف شخصی می گیرد و با این نسبتهانظر اولجایتو را از خواجه برگرداند و خود در پیش ایلخان معزز و محترم شد... (تاریخ مغول تألیف عباس اقبال آشتیانی صص 322- 323)...تاج الدین علیشاه که از واقعۀ قتل حریف پرزوری مثل خواجه رشیدالدین از شادی درپوست نمی گنجید بشکرانۀ این موفقیت هدیه ها بخشید... مدت شش سال براحتی در وزارت ابوسعید باقی ماند و روز بروز احترامش در چشم ایلخان رو بافزایش بود تا آنجا که در موقع ناخوشی او ابوسعید شخصاً بخبر گیری ازحال او می آمد... بالاخره در جمادی الاخر 724 هجری قمری جان سپرد. (تاریخ مغول تألیف عباس اقبال آشتیانی ص 329). و نیز خواندمیر در ترجمه احوال تاج الدین علیشاه جیلانی آرد:
خواجه تاج الدین علیشاه جیلانی - وزیر صائب تدبیر هنرور و مشیر عدالت شعار شرم پرور بوده چنانکه سابقاً مسطور شد سلطان محمد خدا بنده بعد از قتل خواجه سعدالدین محمد آوجی منصب وزارت را بشرکت خواجه رشید بوی تفویض فرمود. در جامع التواریخ مسطور است که... خواجه علیشاه در اوایل ایام وزارت از غایت علو همت پادشاه و امرای مملکت پناه را در خطۀ بغداد طوی داد و در آن جشن دکلۀ مرصع بلئالی آبدار و جواهر زواهر بوزن چهارده رطل و افسر مکلل که قطعه ای لعل بوزن بیست و چهار مثقال در آن تعبیه بود و نه غلام سیم اندام با کمرهای زرنگار و نه اسب عربی نژاد که زین و سرافسار همه زرین بود برسم پیشکش بر طبق عرض نهاد و چون در جمادی الاولی سنۀ ثمان عشر و سبعمائه صاحب سعید خواجه رشید بشرف شهادت رسید خواجه علیشاه از روی استقلال بسر انجام مهام ملک و مال پرداخت و طریق عدل و انصاف مسلوک داشته ابنیۀ رفیعه از مدارس و خوانق و رباطات و مساجد بنا نهاده مستغلات مرغوب بر آنها وقف ساخت و در سنۀ 723 هجری قمری خواجه تاج الدین علیشاه را مرضی صعب بر مزاج طاری گشت، چنانکه اطبای حاذق از معالجه عاجز آمده، کار از مداوا و تدبیر در گذشت، مصرع:
چو آمد اجل از مداوا چه سود؟
سلطان ابوسعید بهادرخان از غایت عنایت به عیادت وزیر قدم رنجه فرمود و این صورت نیز مانع نیفتاده آن وزیر صائب تدبیر در اوجان از عالم فانی بجهان جاودانی انتقال نمود نعش او را به آیین شرع سیدالمرسلین صلوات اﷲ علیه و علیهم اجمعین برداشته بخطۀ تبریز بردند و در جوار مسجدی که بنا کردۀ معمار همتش بود دفن کردند. (دستور الوزرا صص 321- 322)... و وزیر خواجه تاج الدین علیشاه جیلانی در تبریز در خارج محلۀ نارمیان مسجد جامع بزرگ ساخته که صحنش دویست و پنجاه گز در دویست گز... (نزهه القلوب ج 2 ص 76...، سلماس از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات... شهر بزرگ است و باروش خرابی یافته وزیر خواجه تاج الدین علیشاه تبریزی آنرا عمارت کرد... (نزهه القلوب ج 2 ص 85)... ابتوت قصبه ای است مختصر... خواجه تاج الدین علیشاه وزیر تبریزی آنرا حصاری کشید... (نزهه القلوب ج 2 ص 101)... از کنارارس که حد قراباغ است تا جروان که یاد کرده شد پانزده فرسنگ ازو تا برزند که اکنون دیهی است چهار فرسنگ ازو تا رباط الوان که وزیر خواجه تاج الدین علیشاه تبریزی ساخته است... (نزهه القلوب ج 2 ص 182)
لغت نامه دهخدا