اندوه خوردن. افسوس خوردن. دریغ خوردن: بسیار تأسف خورد و توجع نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسف ها خورد. (سندبادنامه ص 153). دوان آمد و تلطف کرد و تأسف خورد. (گلستان). و بر عمر تلف کرده تأسف میخوردم. (گلستان). هوایی که در جیب یوسف خورد ز محرومی او تأسف خورد. طغرا (از آنندراج). رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود