واصل شدن. رسیدن: نامه ها پیوسته گشت از ری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393). نامه های دیگری پیوسته گشت از حدود ختلان به نفیر از وی و آن لشکر که با وی است. (تاریخ بیهقی ص 569) ، متواتر و پیاپی شدن: پس از آن میان هردو ملاطفات و مکاتبات پیوسته گشت. (تاریخ بیهقی). و نامه میان ایشان پیوسته گشت. (تاریخ سیستان) و نامه پیوسته گشت میان لیث و موفق. (تاریخ سیستان) ، متصل گشتن. بیفاصله شدن. دوسیدن: تیر تو پیوسته گشته با کمان وز بیم او جسته جان از شخص اعدای تو چون تیر از کمان. وطواط