معنی پیسه کردن پیسه کردن (هََ) ابلق کردن. دورنگ ساختن. بدو رنگ کردن. پیس کردن: رایت دولت چنان فراخت که ابری پیسه ندانست کردسایۀ آنرا. ابوالفرج رومی. عدل تو سایه ای ست که خورشید را ز عجز امکان پیسه کردن آن نیست در شمار. انوری لغت نامه دهخدا