پیرارسال، سال پیش از پارسال، دو سال پیش ازسال حاضر، عام عام اول، (مهذب الاسماء) : سال امسالین نوروز طربناکترست پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا، منوچهری، نوروز را بگفت که در خاندان ملک از فرّ و زینت توکه پیرار بود و پار، منوچهری، چو حورا که آراست این پیرزن را؟ همان کس که آراست پیرار و پارش، ناصرخسرو، شدت پار و پیرار و امسال اینک روش بر ره پار و پیرار دارد، ناصرخسرو، از تاک رز انگور نو امسال خوش آمدت هرچند کزو پار همین آمد و پیرار، ناصرخسرو، هنوز یاری پیرار رفتی از پیشم چرا همی طلبی مر مرا بدین بگهی، ناصرخسرو، هرگز نیامدست و نیاید گذشته بار بر قول من گوا بس پیرار و پار من، ناصرخسرو، تاسال پیرار بحضور امیران ... این قصه بوجهی بگفت که بسی مردم جامه ها چاک کردند، (کتاب النقض ص 406)، بنده ات بود گرسنه پیرار پار زن کرد و بچه زاد امسال، کمال اسماعیل، ز لب امسالم از چه بوسه نداد که به پیرار داد و در پارش، شیبانی، ، روز پیش از دی که آنرا پریر نیز گویند، (شرفنامه)، اما ظاهراً پار و پیرار جز در مورد سال بکار نرفته است