معنی پیر گردانیدن پیر گردانیدن (هََ رْ ءْ) پیر کردن. اکماء. قنسره. اشابه. سفال. سفول. اکویداد. (منتهی الارب) : گرد رنج و غم که بر مردم رسد زودتر می پیر گردد مرد شاب. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا