معنی پیر سالخورد پیر سالخورد (رِ خوَرْ / خُرْ) پیرسالخورده. پیر کهنسال، کنایه از شراب کهنه. (انجمن آرا). شراب کهنۀ انگوری. (آنندراج) لغت نامه دهخدا