معنی پیچ خوردن
- پیچ خوردن(هََ)
- پیچیدن. (... پا یا دست یا روده) خمیدگی پیدا آمدن در آن. اندکی از جای اصلی بیکسو شدن استخوان یا رگ یا روده و جز آن. پیتلی خوردن. پیت خوردن (در تداول مردم قزوین) ، گردیدن. منحرف شدن. پیچیدن: از سر کوچه پیچ خوردم و او را دیدم، تاب برداشتن تابیدن. کج شدن (در چوب و میلۀ آهنی و جز آن)
