معنی پی نهادن پی نهادن (هََ مَ رَ) قدم گذاردن. فراتر رفتن: چو از نامداران بپالود خوی که سنگ از سر چاه ننهاد پی. فردوسی. ، پا گذاشتن. قدم نهادن. مستقر شدن: به هر تختگاهی که بنهاد پی نگه هداشت آیین شاهان کی. نظامی لغت نامه دهخدا