جدول جو
جدول جو

معنی پوست واشدن

پوست واشدن
(وَقْهْ)
بازشدن پوست. برکنده شدن پوست. تقشر. (تاج المصادر بیهقی). تقوب. تکشؤ. توسف. تقشقش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا