معنی پوست درهم دریدن پوست درهم دریدن (وَ) کنایه از طعن زدن و نکوهش کردن و غیبت کردن و عیب گرفتن: خلق را پوست چه در هم درم از بیمغزی هیچ کاری به ازین نیست که در خویش افتیم. ظهوری (از آنندراج). رجوع به درپوستین یا به پوستین افتادن شود لغت نامه دهخدا