عذر آوردن و معذرت خواستن. (برهان) ، ستردن ؟ بردن ؟ تهی کردن ؟ مطلق راندن: چه باید این خرد کت داد یزدان چو دردت را نخواهد بود درمان نه پوزد جانت را از درد و آزار نه شوید دلت را از داغ و تیمار. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). رجوع به پوزش در معنی راندن شکم شود، در بیت ذیل انوری ظاهراً پوزیدن به معنی آوردن یا سبب شدن است و یا همان راندن، اگر در شعر تصحیفی راه نیافته باشد: گفتمش هان چگونه داری حال زیر این ورطه یاب حادثه پوز گفت ویحک خبر نداری تو که به گو باز گشت آخر گوز. انوری. و در کلمه چاه پوز بمعنی برآورنده و بیرون کننده از چاه یعنی قلابی که چیز افتاده در چاه را بیرون آرد معنی بیرون کردن و بر آوردن دارد