معنی پنج صد
- پنج صد (پَ صَ)
- عددی از صدگانها. پانصد. خمسماءه:
ورا بد جهان سالیان پنج صد
نیفکند یکروز بنیاد بد.
فردوسی.
به بد (فریدون) در جهان پنج صد سال شاه
به آخر شد و ماند زو جایگاه.
فردوسی.
برین بگذرد سالیان پنج صد
بزرگی شما را بپایان رسد.
فردوسی.
دگر پنج صد درّ خوشاب بود
که هر دانه ای قطره ای آب بود.
فردوسی
