جدول جو
جدول جو

معنی پغاز

پغاز(پَ)
چوبکی باشد که درودگران در شکاف چوبی که شکافند گذارند و کفش دوزان مابین کفش و قالب نهند ودر مؤید الفضلاء با رای بی نقطه بر وزن هزار نوشته شده است. (برهان قاطع). چوبکی باشد که درودگران در میان شکاف چوبی که آنرا بشکافند بنهند تا زود شکافته شود و کفش دوزان در فاصله کفش و کالبد فروبرند تا کفش گشاده شود و آنرا پهانه و پانه و فانه نیز خوانند...و بعضی لغویین به بای تازی مفتوح و فا و رای غیرمنقوطه تصحیح کرده اند همانا که ایشان را سهو افتاده است. (فرهنگ جهانگیری). چوبی که درودگران میان چوب اره کشیده گذارند تا بهم نیاید. گاوه. گوه:
ژاژ میخایم و چون ژاژم خشک
خارها دارم چون نوک پغاز.
ابوالعباس (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا