معنی پس ماندن
- پس ماندن(وَدْءْ)
- سپس ماندن. عقب ماندن. بدنبال افتادن. دیری کردن. (منتهی الارب در لفظ تقاعس). تقاعس. تأخر. الیاء. صری. اساعه، یکساعت پس ماندن. اسرق عنهم، پس ماند از آنها. خدر، پس ماندن آهو از گله. طزع الجندی، پس ماند لشکری. (منتهی الارب).
- پس ماندن از قافله یا از لشکر، عقب افتادن از آن. تلحّز. (منتهی الارب)
