گرفتن چیزی بعد از آنکه داده باشند. بازستدن چیزی که داده باشند. فرازگرفتن. بازگرفتن. واستدن. استرداد (ابداً تسترد ماوهب الدهر فیالیت جوده کان بخلا). - پس گرفتن بایع سلعه را از مشتری و غیره، بازگرفتن بایع متاع فروخته را از مشتری و ردّ بهای آن. - پس گرفتن درس طفل و غیره، شنیدن معلم سبق خوانده و آموخته طفل را از طفل. ، پاداش و بادافراه یافتن. بمکافات رسیدن. - امثال: از هر دست بدهی پس میگیری، یا از هر دست دادی پس میگیری