معنی پریشانیدن پریشانیدن(گَ تَ) پراکندن. متفرق کردن. متشتت کردن. تار و مارکردن، بدحال و پریشان گردانیدن. بیخودگردانیدن. مضطرب کردن، تنگدست کردن لغت نامه دهخدا