معنی پریشان حالی پریشان حالی (پَ) اضطراب. بدحالی. بدبختی. تنگدستی. تبه روزگاری: دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی. سعدی. ، ملالت. دلتنگی لغت نامه دهخدا