معنی پردخته گشتن پردخته گشتن (وَ بَ) خالی گشتن. صافی گشتن. تهی شدن: بسوی حصار اندر آورد پای در آن راه ازو گشت پردخته جای. فردوسی. چو نرسی بشد هفته ای برگدشت دل شاه از اندیشه پردخته گشت. فردوسی لغت نامه دهخدا