معنی پرد پرد(پَ) لغز. احجیّه. (السامی). برد. (برهان). چیستان، لای و ته جامه و کاغذ باشد چنانکه گویند یک پرد ودو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته. (برهان) ، خواب (در مخمل و جامه). (برهان) لغت نامه دهخدا