معنی پرخطر
- پرخطر (پُ خَ طَ)
- خطیر. عظیم:
طمع نیست کز بندگان تو باشم
که کاریست بس پرخطر پادشاهی.
رضی الدین نیشابوری.
، خطرناک. ترسناک. پربیم و هراس: بحکم ضرورت در پی کاروانی افتاد و برفت. شبانگه برسیدندبمقامی که از دزدان پرخطر بود. (گلستان چ مصفا ص 78)
