جدول جو
جدول جو

معنی پایداری

پایداری
مقاومت، تاب، استقامت، ایستادگی، پافشاری، دوام:
چو دیدند لهاک و فرشیدورد
چنان پایداری از آن شیرمرد،
فردوسی،
باستواری جان و بپایداری کوه
فریفته شد و از راه راست کرد کران،
فرخی،
امیر بخط خویش جواب نبشت یکی آنکه تا بوسهل را در او جمالی بزرگ باشد و دیگر که در او پایداری و بصارت تمام بود، (تاریخ بیهقی)،
سهل است پایداری تو در مقام وصل
چون دستبرد هجر ببینی بپایدار،
خلاق المعانی،
- پایداری کردن، مقاومت، استقامت، پافشردن، پای داشتن:
از دست جوانیم چو بربود عنان
پیری چو رکاب پایداری کردی،
حافظ
لغت نامه دهخدا