امر) امر از پاشیدن یعنی پریشان کن و ازهم جداساز و برافشان، (برهان)، در کلمات مرکبۀ مانند گهرپاش، نمک پاش، عطرپاش، آب پاش، گلاب پاش، زرپاش، مخفف پاشنده است: وز حسد لفظ گهرپاش من در خوی خونین شده دریا و کان، خاقانی، ، پاشیدن و برافشاندن: خاک را تخمکی دهی گه پاش او یکی صد دهد همی پاداش، سنائی (کارنامۀ بلخ)، پریشان و افشان، (برهان)، و برای کلمات مرکبۀ با پاش مانند آب پاش و گلاب پاش و سم پاش و ریخت و پاش و نظایر آن بردیف خود این کلمات رجوع شود، - پاش دادن، افشاندن بود حبوب را در طبقی و مانند آن تا خاک و خاشاک از دانه جدا شود