جدول جو
جدول جو

معنی پاسنگ

پاسنگ(سَ)
آنچه در یک کفۀ ترازو نهند بجهت برابر کردن کفۀ دیگر. (برهان). آنچه برای تساوی دو کفۀ ترازو نهند در کفۀ سبک. پای سنگ. پارسنگ:
عیار حلم گرانش پدید نتوان کرد
اگر سپهر ترازو شود زمین پاسنگ.
فرخی.
خدایگانا گر برکشند حلم ترا
سپهر و چرخ بسنده نباشدش پاسنگ.
مسعودسعد.
وجود خصم چه وزن آورد در آن میزان
که بوقبیس ندارد محل پاسنگی.
اثیرالدین اخسیکتی.
، پایۀ ستون
لغت نامه دهخدا